یادتونه .....

ساخت وبلاگ

یادتونه ...

دوران ابتدایی بیشترین کاردستی ای که درست می کردیم این خونه مکعبی ها بود که میچسبوندیمش رو یه مقوا ؟ رو سقفشم کلی پنبه می چسبوندیم ، یعنی مثلا برف اومده ! هر جای کاردستیمون که کج و کوله میشد ، با برف ماسمالیش می کردیم .

روزی که کیفمون و مینداختیم رو دوشمون و کاردستی مون و میگرفتیم دستمون ، چقققد نگاه ها و حرفای در و همسایه و عابرا برامون مهم بود .

دوران دبستان هرچی ازمون می پرسیدن و بلد نبودیم ، فوری می گفتیم : ما تا سر اینجا خوندیم :):):)

یکی از کارای لذت بخش تیز کردن نوک مدادامون بود ، بعد از تراشوندن واسه اینکه مطمئن شیم خوب تیز شده با نوک انگشتمون امتحانش می کردیم .

یه مدادایی بود بشون میگفتن مداد پرچمی که موقع تراشیدن زود نوکشون میشکست ، تراش شمشیری ها هم که نوک هر مدادی رو میشکستن .

مداد تراش رو میزی ها بهترین تراش بودن ، هر کی از اونا داشت احساس باسوادی بش دست میداد .

موقع دیدن ناخن ها اونایی که ناخناشون بلند بود میرفتن ته صف و با دندون یا ناخن گیری که حکم جواهر داشت ، ناخن هاشون و میگرفتن .

روزایی که ورزش داشتیم ، از خونه با لباس ورزشی میرفتیم مدرسه و برمیگشتیم ، چقققد دوس داشتیم همه بفهمن ما امروز ورزش داریم .

زنگ آخر که میشد ، کیفامون و مینداختیم رو کولمون و منتظر بودیم زنگ بخوره ، همه میخواستیم اولین نفری باشیم که از کلاس میریم بیرون ( معلما هم نامرد ، همون موقع میگفتن باید با صف برین بیرون :/:/:/)

هروقت معلم سوال امتحانی و میخوند تا تو برگه بنویسیم ، هنوز سوال تموم نشده میپرسیدیم : چند خط جا بذاریم ؟؟؟

یکی از سرگرمی هامون این بود که سکه رو میذاشتیم زیر کاغذ و با مداد مشکی روش میکشیدیم و رو کاغذمون یه سکه عین خودش چاپ میکردیم .

تو راه مدرسه اگه به یه سنگی ، قوطی ای چیزی میرسیدیم ، تا خود مدرسه شوتش می کردیم .

تو نیمکتا 3 نفری مینشستیم ولی موقع امتحان وسطی یا باید میرفت بیرون یا زیر میز !

برا عید مشق میدادن در حد انبوه ، دم عید میرفتیم 2 تا دفتر میخریدیم برا مشقای عیدمون .

یه روز که معلممون نمیومد ، 2تا کلاس و یکی میکردن ، کل وقت کلاس برا ساکت کردن بچه ها میرفت .

تو تراشوندن مداد هم با هم مسابقه میذاشتیم ، هرکی تراشه ی مدادش طولانی تر میشد برنده بود .

صفحه ی سمت چپ دفترمون و خیلی دوس داشتیم چون نو بود ، امان از وقتی میخواستیم رو صفحه راستیه بنویسیم :(:(:(

یه پاک کن هایی داشتیم یه سرش قرمز بود یه سرش آبی ، میگفتن خودکار پاک میکنه اما همیشه کاغذ و سیاو و کثیف میکرد .

موقع امتحان بین خودمون و کناریمون کیف میذاشتیم که تقلب نکنیم .

چقققد خوشحال میشدیم وقتی از دوستمون که تو یه کلاس یا مدرسه ی دیگه بود می پرسیدیم

"درستون کجاست؟" یه درس ازمون عقب تر باشه .

موقع مشق نوشتن ، پاک کنمون و میگرفتیم دستمون ، عرق میکرد ، بعد که باش پاک میکردیم سیاه و چرب میشد ، جاش میموند ، هرکاریم میکردیم نمیرفت ، آخر سر مجبور میشدیم سر پاک کن آب دهن بمالیم ، اولش خوشحال میشدیم که داره تمیز میشه بعد یه هو میدیدیم دفترمون سوراخ شده .

گوشه ی پایین کتابا و دفترمشقامون نقاشی میکشیدیم ، بعد تند تند ورق میزدیم و انیمیشن میساختیم .

وقتی سر کلاس گچ تموم میشد ، خداخدا میکردیم معلم به ما بگه برو از دفتر گچ بیار .

مداد قرمز گلی ها رو یادتونه ؟ برا اینکه پررنگ تر و خوشکل تر بکشه نوکش و با دهن خیس میکردیم ، بعد یه مدت لبامون قرمز میشد و دهنمون مزه ی چوب میگرفت .

تو کلاس یار کشی میکردیم و با تخته پاک کن و خورده گچ های کنار تخته میذاشتیم دنبال هم !

اوج تحویل گرفتن یه درس این بود که براش دفتر 100 برگ خوشکلمون و میذاشتیم .

روزایی که برف میومد زودتر از خواب پا میشدیم ببینیم اخبار تعطیلی مدرسه رو اعلام میکنه یا نه .

تا معلم میگفت بچه ها یه ورق از دفترتون بکنین ، فوری میپرسیدیم " از وسط بکنیم؟ "

تو راه مدرسه میخوندیم : دخترا شیرن مث شمشیرن ... پسرا موشن مث خرگوشن :):):)

خودکارای 4 رنگی داشتیم که با ضامنش میتونستیم رنگش و عوض کنیم ، هیچوقتم کیفیت خودکار تک رنگا رو نداشتن .

برا دهه فجر هرچی کاغذ تزئینی تولد تو خونه داشتیم میبردیم برا تزئین کلاسمون ، واسه مسابقه ی نقاشیش هم هممون یه هواپیما میکشیدیم تو آسمون که گلبارون شده کلی هم کله ی سیاو اون پایین.

از کلاس سوم به بعد اجازه داشتیم با خودکار بنویسیم :]:]:]

کتاب درسی های ابتدایی رو خود مدرسه بمون میداد ، یکمم با تاخیر میومدن ، هر روز از معلممون میپرسیدیم : خانوم کتابا امروز میاد ؟

دیگه چیا یادتونه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

‍ *ارتباط قشقایی ها با آزربایجان*...
ما را در سایت ‍ *ارتباط قشقایی ها با آزربایجان* دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : qashqaei-behi بازدید : 126 تاريخ : چهارشنبه 28 تير 1396 ساعت: 22:15